آرتا جونیآرتا جونی، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

همه ی زندگی مامان و بابا

بازم عکس

اینجا هنوز یک ماهت نشده گل پسرم...این ژست معروفت بود وقتی میخواستی پی پی کنی(ببخشیدا ) دیگه معروف شده بودی آرتا غنچه...الان دیگه اینجوری نمیکنی         بعد حموم به شدت خوابت میاد اینجا با ناخنت صورتت را زخمی کرده بودی ...
29 بهمن 1392

از تولد تا یک ماهه شدن گل پسرم...

گل مامان شما خیلی پسر گلی بودی و هستی.خداروشکر زردی اصلا نگرفتی و فقط وقتی سه روزت بود به اجبار مادرجونت(مامان بابایی)بردم واسه آزمایش که دلم واست خیلی سوخت.هر چی بهشون گفتم میدونم زردی نداری ولی گفت یه آزمایش بده که دادیم خداروشکر خیلی پایین بود.ولی وقتی از شما خون گرفتند هم من هم بابایی گریمون گرفت.البته شما فقط یه کوچولو گریه کردی و زود خوابیدی.گریه منم بیشتر واسه این بود چرا الکی به بچه ام دارم درد وارد میکنم منو ببخش مامانی... اما مشکل بزرگ شیر من بود مامانی که سفت شده بود و نمیومد.تو که تو بیمارستان انقدر خوب میک میزدی دیدی شیر نمیاد دیگه از فردا سینه را نمیگرفتی.خیلی از راهها را امتحان کردیم.دوتا میک میزدی ول میکردی.منم کلی درد کش...
16 بهمن 1392

قشنگ ترین روز زندگی مامانی

آرتای خوشگلم روز  شنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۱۵:۳۰ توسط آقای دکتر فروزان در بیمارستان نیمه شعبان ساری چشمای خوشگلشو به این دنیا باز کرد.      بفرمایید ادامه مطلب بعد از کلی فکر و استرس و مشورت با مادرجون ها و عمه و خاله و... دیگه تصمیم قطعی را واسه سزارین گرفتم. به مادرجون گفتم جمعه بیاد پیشم که شنبه باهام بریم بیمارستان.شب آخر یه خس و حال خاصی داره مامانی.میدونم واسه تو هم همینطور بود...خوشحالی...ترس... اضطراب...نگرانی...همه ی اینها بود.موقع خواب همش میگفتم یعنی جدی جدی فردا شب دیگه تو شکمم نیستی و کنارمی.چقدر زود گذشت نه ماه.همش دعا میکردم فرشته کوچولوم سالم باشه.ولی منی که هر وقت میخوام یه کاری صبح انجام بدم ک...
14 بهمن 1392

از اولین سونوگرافی تا زمینی شدن فرشته ی خوشگلم

آرتای خوشگلم اولین سونوگرافی که مامانی شما خوشگل پسرشو دید و صدای قلب کوچولوتو شنید ۱۶ فروردین بود که پیش دکتر شهسوارانی توی بیمارستان نیمه شعبان انجام شد.شما اون موقع ۷ هفته و ۳ روز بودی .اینم عکست حالا از این به بعد لحظات پر استرسی واسه منو بابایی شروع شد آخه به خاطر مشکل کوچولویی که ما داریم باید یه آزمایش از شما که تو شکمم بودی میگرفتند که معلوم میشد شما سالم هستی یا نه.نوبت آزمایش CVS من ۱۵ اردیبهشت بود که باید پیش دکتر اصنافی توی بابل انجام میشد. روز انجام آزمایش من و بابایی تنها رفتیم و من همش توی راه صلوات میفرستادم.کلی استرس داشتم ولی به دیگران نمیگفتم و همش میگفتم یه آزمایش ساده است.توی مطبم با چند تا از مامانا صحبت  م...
13 بهمن 1392
1